Tuesday, July 13, 2010

" Madar e Bache ha"




یه روز و روزگاری که من هنوز فسیل  ما قبل  تاریخ نشده بودم و کتاب می‌خوندم و خلاصه هنوز آدم بودم یادم میاد که توی کتابهای فارسی‌ یه اصطلاحی بود که مردای حاج آقا مآب استفاده میکردن. اون هم عین بود که به زنشون که در بازی موارد هم زن  اولشون بود میگفتن: "مادر بچه ها"! من همیشه خیلی‌ از این قضیه بدم می‌اومد و هی‌ فکر می‌کردم که عین یه جوری کم کردن ارزش زنشه که توی برای  من مهم نیستی‌ ولی‌ این که مادر این توله‌های نازنین هستی‌، مهمت می‌کنه و من باید بدارمت! 
حالا خودم دارم میبینم که نه بابا فقط حاج آقاها نیستن که اینقد گلن... بابا پیشرفته تراشون هم همینند ! واقعا از وقتی‌ آوا اومده ، من فکر می‌کنم که این اتفاقیه که افتاده که من در مقام مادری ، فقط دارم ظاهر میشم و بس! یکی‌ نیست بگه من قبل از هر چیز زن بودم و هستم... با عواطف و احساسات خودم... مثل این که جنابعالی عاشق من شدین که بعدا این فینگیلک ظهور کرد.. جرأت داری بگو... و جرأت داری انتظار داشته باش که به جز ۲ روز و نه بیشتر چیزی عوض شه! 

من به یه نتیجه رسیدم که عوض هم نمیکنمش.. اگه میخواین زن  خوشبخت و جوان و راحتی‌ باشین... دنبال درس و مرس نرین... مغز هم نداشته باشین بهتره... ایرونی‌ جماههتش که عاشق اینه که یه احمق
گیر بیاره که هر کاری بکنه ، فکر کنه ...این مرد نابغه است و من احمق ..چه جور به عقلم نرسید... حتا اگه واقعا هم اینطور فکر نمی‌کنین...اگه اینطور رفتار کنین، خوشبخت میشین ... پول خیلی‌ مهمه... هر کی‌ میگه نیست، تو این دنیا زندگی‌ نمی‌کنه یا درویشه... اگه قراره آدم ، آخر کار با این هم سود و عقل و فهم ، از صبح تا شب جون بکنه، مادر خوبی‌ هم باش، خودش هم زندگی‌ نداشته باشه که شب بیاد بغل دست آقای " مادر بچه ها" باشه، بهتره که حد اقل ، یه "آقای "مادر بچه ها" پدیا کنه که وزنش از طلا باشه و دستش به دهانش برسه که کلفاتش براش قورمه سبزیش رو بپزن!